مادر؛
چه کلمه ی نام آشنایی
کلمه ای آشنا
اما برای بعضی ها نا آشناست
مادر را دوست دارم
چون تمام هستی اش را؛جوانی اش را؛عمرش را؛نفسش را؛تاب و توانش را؛به پایم ریخت تا مرا بزرگ کند
مادر را دوست دارم
چون با عشق مرا بزرگ کرد
با عشقی که بارها لقمه در دهان خود نگذاشت و شب گرسنه خوابید و روزها و شب ها گرسنگی کشید؛تا من و امثال من؛بزرگ شوند
مادر را دوست دارم
چون زیباترین کلمه است
او را دوست دارم
چون با عشق بزرگم کرد
از تاب و توانش کاسته شد برای بزرگ شدن من
از تفریحات و شادی های خود گذشت برای شاد بودن من
برای تفریح کردنم
برای بازی کردنم با دوستانم
مادر را دوست دارم
چون وجودم در وجودش رشد پیدا کرد
او را دوست دارم
چون از وجود خود به من غذا داد
مرا 2 سال شیر داد
حتی مواقعی که خود را کثیف می کردم
چنان با عشق مرا می شست
که حد و حصر ندارد
و این ها به نظر من؛حرف های نگفته ی خیلی از ما آدم هاست
هرچند که هر چه بگوییم از وجود نازنین مادر کم گفته ایم
مادری که نمی توان با هیچ چیز عوضش کرد
نه با پول
نه با جاه و مقام و منزلت
و نه با خیلی چیز های دیگر
کاش مادر درکنارم بود.افسوس..........